پسر طلای منپسر طلای من، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 13 روز سن داره
مامانیمامانی، تا این لحظه: 41 سال و 1 ماه و 16 روز سن داره
باباییبابایی، تا این لحظه: 42 سال و 2 ماه و 18 روز سن داره

زندگی نوشت های یک مامان

4 ماهگی

1394/2/6 13:00
نویسنده : یک مامان
245 بازدید
اشتراک گذاری

چند ماه از ننوشتن من میگذره.آخرین بار که نوشتم هنوز باردار بودم و الان پسرکم چیزی نمونده که 4 ماهش پر بشه :)

و اما منم و واکسن 4 ماهگی.همکار همسر که هفته پیش واکسن4ماهگی دخترش رو زده بود میگفت تا دو روز بچه اش تب داشته و من از الان استرس دارم.

کارهای خونه هم که هنوز تموم نشده ما بریم و من برا اسباب کشی با یه نیم وجبی هم استرس دارم.

پسر خوشگل من خیلی ماه شده.دیگه کامل منو میشناسه و بهم میخنده.داره سعی میکنه با دستاش چیزها رو بگیره اما هنوز نمیتونه.آب دهن خیلی میریزه بیرون و دائم پیشبندش بسته است.وقتی تنهاش میذارم ممکنه یه کم تحمل کنه اگه دیر برم کلی سر و صدا راه میندازه.گاهی هم تا منو ندیده آرومه و دور و برش رو نگاه میکنه اما همینکه منو میبینه سرفه میکنه که یعنی منو بغل کن :)

بیدار شد برم

پسندها (2)

نظرات (3)

مامان سارا
21 اردیبهشت 94 17:43
سلام مامانی خوبی من تو واتس آپ یه گروه برای مامانی نی وبلاگی تشکیل دادم که همه با هم آشنا بشیم و از تجربیات همدیگه استفاده کنیم عزیزم شما هم شمارت رو خصوصی بزار تا ادت کنم توی گروه
یک مامان
پاسخ
من واتس آپ ندارم عزیزم
رزماری
9 خرداد 94 10:52
ای جان دلم .خدا برات نگهش داره عزیزدلم استرس نداشته باش , خلاصه این روزها هم میگذره مامان خوشگل .به خوشی هم میگذره
یک مامان
پاسخ
مممنون
خاطره
25 خرداد 94 21:48
خوب عكس ني نيت رو بذار ببينيمش
یک مامان
پاسخ
خاطره خودتی؟؟؟؟ کجایی تو دختر؟ چرا دیگه ننوشتی؟ وبتو حذف کردی؟ حالت خوبه؟ نی نیت خوبه؟ خیلی نگرانت بودم به خدا