پسر طلای منپسر طلای من، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 13 روز سن داره
مامانیمامانی، تا این لحظه: 41 سال و 1 ماه و 16 روز سن داره
باباییبابایی، تا این لحظه: 42 سال و 2 ماه و 18 روز سن داره

زندگی نوشت های یک مامان

اواخر ماه 6

1394/3/30 8:55
نویسنده : یک مامان
639 بازدید
اشتراک گذاری

دیگه داره 6 ماهگی پسرطلای من تموم میشه و کم کم به موعد واکسن و غذای کمکی نزدیک میشیم.خدا کنه خوابت هم بیشتر بشه عسلم تا مامانی بتونه شبها بهتر بخوابه و صبح کسل نباشه.

خداکنه اوضاع جسمی خودم هم زودتر خوب بشه و از این نظر به روال قبل برگردم.

مشکل دندون که دیگه نمیشه هزینه اش کرد

مشکل سینه ام که شاید مجبور بشم برم دکتر و مشکل زنانه دیگه که اگه خوب نشم برا هر دو تاش باید برم دکترغمگین

森ガール のデコメ絵文字森ガール のデコメ絵文字森ガール のデコメ絵文字森ガール のデコメ絵文字森ガール のデコメ絵文字森ガール のデコメ絵文字森ガール のデコメ絵文字森ガール のデコメ絵文字森ガール のデコメ絵文字森ガール のデコメ絵文字

بعدا نوشت:

یادم رفت کارهایی که این روزا انجام میدی رو بنویسم:

یاد گرفتی چیزهایی که دستت هست رو به زمین بندازی انگار مفهوم جاذبه رو فهمیدی

از دستهات بهتر استفاده میکنی و با اسباب بازی هات بیشتر سرگرم میشی

میتونی بیشتر از قبل بدون کمک بشینی.البته هنوزم باید هواتو داشته باشم چون یهو غش میکنی :)

به شدت کنجکاو شدی و همه چیز رو میخوای ببینی و به دستت بگیری

پسندها (1)

نظرات (0)