دندون قهرمان مامان
بالاخره مامان با کلی تحقیق و تفحص درباره عصب کشی در بارداری به این نتیجه رسید که باید بره و دندونش رو عصب کشی کنه چون احتمال اینکه این دندون در ماه های آخر کار دست مامان بده و نگرانیش رو افزایش بده بیشتره و هر چی بیشتر بمونه ضررش برای گل پسرش هم بیشتره.
دکتر خودم که نامه داد برا دندون پزشکم. دندون پزشک هم دیشب زنگ زد و بین مریض کارم رو انجام داد تا هر چه زودتر انجام بشه و به هفته های دیگه نکشه.مامان درد زیادی کشید.آقای دندون پزشک به خاطر شما بیحسی رو کمتر از همیشه زد و حین خالی کردن دندون مامان عین مار به خودش پیچید و دکتر که این صحنه رو دید سریع به منشی گفت یه آمپول بیحسی دیگه به من بده.اما خانم منشی مات و مبهوت به مامان نگاه میکرد تا اینکه آقای دکتر مجبور شد سرش داد بزنه تا به خودش بیاد.آقای دکتر حسابی خونسردیشو حفظ کرد و کارش رو انجام داد.
بعد بیحسی مامان آروم شد اما از درد اشک تو چشماش جمع بود.آقای دکتر گفت دندون مامان چرک کرده بوده و دندون حسابی مقاومت کرده و تا اون لحظه اجازه نداده بود چرک به سمت فک مامان بره و آبسه ایجاد کنه.مامان دلش حسابی برای دندونش سوخت که چه قهرمانانه برای مدتی طولانی در مقابل این چرک مقاومت کرده بود.
آقای دکتر که دید مامان حسابی حالش بده و زار و نزار شده یه استراحت داد تا خودش هم بیشتر فکر کنه که کار دندون رو همون شب تموم کنه یا بندازه برا فردا.مامان که تو آینه خودشو دید صورتش عین لبو قرمز بود.تو چشم هام هم قرمز بود.
بالاخره بعد یه نیم ساعت استراحت دکتر ترجیح داد کار دندون رو یه سره کنه و همون شب جمعش کنه.هم دکتر هم مامان هر دو حسابی اذیت شدیم.اما بالاخره تموم شد.
گرچه تا امروز صبح درد عصب کشی دندون مامان سرجاشه که نه میتونه مسکن مصرف کنه و نه چیزی بخوره. اما همه دلخوشی مامان اینه که کار درست رو انجام داده برای پسرش و گل پسر مامان هم طی عملیات آقای دکتر هم بعد اون با لگدهای کوچولوش حسابی قوت قلب مامان بوده