پسر طلای منپسر طلای من، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 14 روز سن داره
مامانیمامانی، تا این لحظه: 41 سال و 1 ماه و 17 روز سن داره
باباییبابایی، تا این لحظه: 42 سال و 2 ماه و 19 روز سن داره

زندگی نوشت های یک مامان

21 هفتگی و خریدهای مادرجون

1393/5/29 19:16
نویسنده : یک مامان
252 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گل پسر قند عسلم. امروز یکی از شیرین ترین خاطرات بارداری مامانی بود.جلو بابایی نشسته بودم و شما هم لگد میزدی.بعد یه لحظه بلوزم رو بردم بالا و بابایی هم همون لحظه داشت به شکم من نگاه میکرد که تو دوباره ضربه زدی و این بار شکم مامانی کاملا اومد جلو بغل بعد دیدم بابایی هیچ عکس العملی نداشت.نگو بنده خدا فکر کرده این کار خودمهخندونک بعد که چند تا دیگه ضربه زدی دیگه مطمئن شد کار پسرشهچشمک

اشک تو چشمای مامانی جمع شدبوس

اما بگم از مادر جون که به خاطر مریضی آقاجون رفته بودن تهران.بعد من یه کلام از دهنم دراومد خیابون بهار میگن مرکز سیسمونی فروشیه.مادرجون و عمه مامانی از خدا خواسته زودی میرن خیابون بهار.عمه هم که نوه نداره و عشق بچه دیگه کل بازارو درو کردن.طفلک مامانت که این همه نقشه داشت برای خرید واسه توغمگین هیچی دیگه چند تا چیز خیلی گرون هم خریدن که مامانی نه چشم دیدنشونو داره چون دوستشون نداره نه میتونه ازشون استفاده نکنه چون مادرجون هزینه کرده و ناراحت میشه.یعنی اوضاعی داره مامانیت.الان تو از همه مون بیشتر لباس داریخندونک خداکنه بشه به وقتش از همه شون استفاده کنم .

امروز شما طبق سونو 20 هفته و 6 روزته و فردا 21 هفته ات پر میشه و ایشاله از جمعه میری تو 22 هفته.بر اساس 40 هفته 19 هفته دیگه مونده تا مامانی روی ماهتو ببینه.اما مامانی دلش میخواد 2 هفته زودتر بیای.ولی فقط دو هفته ها.مامانی عاااااشق پاییزه و دلش میخواد گلپسرش پاییزی بشه.اما مامانی تو فقط سالم بیا پیشم.

رسا کوچولوی من برای مامان و بابا خیلی دعا کن عسلم تا خونه مون فروش بره و قبل دنیا اومدنت بریم خونه جدید و من وقت داشته باشم با حوصله تمام وسیله هات رو بچینم تو اتاقت.بوس

پسندها (2)

نظرات (5)

فائزه
29 مرداد 93 20:16
سلام به وبلاگ گل پسرا سر بزنید خوشحال میشم
رزماری
30 مرداد 93 11:23
سلام عزیزم . ممنون که آدرس وبت رو بهم دادی .من تو لینک های وبم نمی گذارم .اگه دوست داشتی بگو تا بگذارم . چه کار خوبی کردی که این وب رو شروع کردی . می بینم خرید های نی نی کوچولوت شروع شد .ایشالا خونتون هم زودی فروش بره تا تکلیفت رو بدونی و اتاق پسرکت رو زودتر آماده کنی
یک مامان
پاسخ
سلام عزیزم خواهش میکنم. اگه نذاری تو لیست ممنون میشم.نمیخوام باقی دوستان فعلا اینجا بیان.ممنون. آره دیگه انقدر آدم ذوق داره که دلش میخواد زودتر بخره.ایشاله که همینطور بشه رزماری جون
خاطره
2 شهریور 93 20:37
سلام گلم. متاسفانه سردرد و چشم درد دارم. آره ذکرت جواب داد یه دنیا ممنون.. شرمنده کمرنگ هستم. حالم بهتر شه میام
یک مامان
پاسخ
ایشاله بهتر بشی واقعا؟ خیلی خوشحالم برا منم همیشه جواب میده.
خاطره
21 شهریور 93 14:30
سلام عزیزم . عصری همسرم پشیمان بود از کارش ولی به قول شاعر دلی که شکست. دیگه شکسته اما اون بحث باعث شد مجاب بشه که من پهلوی متخصص برم.. خدا رو شکر شما چطوری؟ نی نی خوبه؟
یک مامان
پاسخ
ایشاله هیچ وقت دلت نشکنه عزیزم خداروشکر که مجاب شد من و نی نی هم خوبیم شکر خدا
در انتظار مادر شدن
31 شهریور 93 7:52
سلام عزیز،ان شالله نی نی نازه صحیح وسالم بیاد پیشت،به وب من هم یه سری بزن...
یک مامان
پاسخ
ممنون عزیزم الان میام