این روزها در هفته 20
سلام گل پسر مامان
این روزها بیشتر وقت مامانی به گشت و گذار تو نی نی سایت میگذره.چند تا تاپیک خیلی خوب هم پیدا کردم که دارم از اول صفحه به صفحه میخونم تا تجربه نداشته ام زیاد بشه و برای اومدنت آماده بشم.چند تا کتاب هم در رابطه با بارداری و زایمان دانلود کردم که هنوز فرصت نکردم بخونمشون.
وقتی وب مامانای دیگه رو میبینم که همه این مراحل رو پشت سر گذاشتن و نی نی هاشون به دنیا اومدن دلم میخواد منم خیلی زود به اونجا برسم و ببینمت.ایشاله صحیح و سالم بیای بغل مامانی گل پسر قند عسلم
پریروز یه مشتری برای خونه مون پیدا شد که پسندید و گفت امروز بیاد برای قولنامه.اون روز انگار دنیا رو به من دادن.خوشحال بودم که بالاخره این پروژه فروش خونه داره تموم میشه و من و بابایی از این هفته میریم دنبال خونه جدید و بهتر.اما دیشب جناب مشتری که این همه ابراز علاقه کرده بود و ازمون خواهش کرده بود تا شنبه خونه رو به کسی نشون ندیم زنگ زد به بابایی و گفت پشیمون شده.دل مامانی خیلی گرفت گل پسرم حالا تو این بازار خراب بازم باید صبر کنیم.عسل من دعا کن تا زودتر این خونه مون رو بفروشیم و یه خونه جدید بخریم.البته میدونم هیچ کار خدا بی حکمت نیست.اما من دلم میخواد وسیله هایی که برات میخرم رو تو خونه جدید بچینم.الان سرویس تخت و کمدت رو خریدیم اما تو انبار مغازه فروشنده گذاشتیمش هر چیز دیگه ای هم که میخرم گوشه خونه مادربزرگ و پدربزرگت انبار میشه.
گل پسر مامان.مامانی ازت میخواد یه دعای دیگه هم براش بکنی اما این یکی رو یواشکی به خودت میگه.