پسر طلای منپسر طلای من، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 1 روز سن داره
مامانیمامانی، تا این لحظه: 41 سال و 1 ماه و 4 روز سن داره
باباییبابایی، تا این لحظه: 42 سال و 2 ماه و 6 روز سن داره

زندگی نوشت های یک مامان

از پوشک گرفتن

1396/3/31 14:44
نویسنده : یک مامان
232 بازدید
اشتراک گذاری

مدتی بود که با دستشویی و طرز کارش و لگن و لباسهای زیر اشنا شده بودی و چند باری هم برده بودمت اونجا کارت رو کرده بودی اما وقتی دیدم دیگه شبها خشک پوشکت تصمیم گرفتم به طور جدی بریم سمت از پوشک گرفتن.متاسفانه با وجود مطالعات زیاد و خوندن تجارب دیگران 2.5 روز اول بسیار عذاب اور بود چون من به توصیه دیگران نیم ساعت یه بار میبردمت دستشویی و تو هم واقعا خسته شده بودی و اصلا همکاری نمیکردی و حتی پرخاشگری هم میکردی و خود من هم بیشتر حالم بد بود و نگران بودم و نمیفهمیدم دیگه چطور دارم زندگی میکنم تا اینکه ظهر روز سوم که تو خوابیدی منم یهو یاد کتاب اموزش دستشویی رفتن به کودکان(نوشته مگ زوبیک-انتشارات صابرین) افتادم و رفتم از کتابخونه برداشتمش و شروع کردم به خوندنش و تازه متوجه شدم چقدر اشتباه کردم و شرایط رو سخت کردم و خلاصه با توصیه های اون کتاب تصمیم گرفتم تدریجی از پوشک بگیرمت و به نظرم اومد برامون بهترین روش بود و چققققدر به ارامش رسیدم و الان که روز پنجمه بسیار راضی هستم چون خیلی حالت بهتره و خوشحالی و بیشتر هم همکاری میکنیمحبت

انشاله خیلی زود کامل پوشک رو کنار میذاری و هم خودت راحت میشی از بستن پوشک تو این گرما و هم ما آرام

دوستت دارم وروجک نازنین من

دلم میخواد سرشار از اعتماد به نفس و استقلال و ارامش باشی و به هر اونچه که دوست داری برسی و از زندگیت لذت ببری و از خودت و زندگیت راضی باشی و همیشه سلامت باشیمحبت

پسندها (2)

نظرات (0)