سرماخوردگی
اولین سرمای امسالت رو خوردی یا شاید بهتر بگم اولین سرماخوردگی زندگیت رو. چقددر هم طول کشید تا خوب شدی هنوزم گاهی یه کم ابریزش داری.انشاله این زمستون راحت بگذره و زیاد مریض نشی
مادرجون دیروز برات یه ماشین خرید از اینا که خودت میشینی روش و با پاهات به زمین ضربه میزنی و میری.کلی باهاش سرگرم شدی و البته دهن مارو هم سرویس کردی بس گفتی شما باید سوار شین.مادر نصف شدیم به خداخب جا نمیشیم اون رو
اولین وسیله نقلیه گلپسر من، بعدش هم ایشاله یه سه چرخه و بعدم دوچرخه. حالا تا بعدها هم خدا بزرگه
انشاله اوضاع کاری بابایی خوب باشه و ارامش داشته باشه که خیلی هم کمیابه این روزها
راستی دامنه لغاتت بی حد شده، تقریبا همه کلمات رو به زبون خودت میگی و جملات دو کلمه ای هم میسازی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی