پسر طلای منپسر طلای من، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 1 روز سن داره
مامانیمامانی، تا این لحظه: 41 سال و 1 ماه و 4 روز سن داره
باباییبابایی، تا این لحظه: 42 سال و 2 ماه و 6 روز سن داره

زندگی نوشت های یک مامان

از شیرگرفتن

1395/6/7 11:53
نویسنده : یک مامان
266 بازدید
اشتراک گذاری

روز16 تیر ماه بود و من از چند روز قبل تو فکر از شیر گرفتنت بودم، چون دیدم چند نفر دیگه هم بچه هاشونو از شیر گرفته بودن همون موقع ها،دیگه اینکه گاهی شبها بیدار میشدی اب میخوردی و میخوابیدی و داشت وابستگیت شدیدتر میشد، بالاخره من در روز16 تیر در یک تصمیم سخت که گرفتنش اصلا کار راحتی نبود پسر قشنگم رو از شیر گرفتم.

برای اینکار با مادرجون رفتیم امامزاده و اونجا من سوزه یاسین به سیب خوندم و از هر دو سینه با بغض تمام بهت شیر دادم که تا عمر دارم اون شیر اخر یادم نمیره و اون موقع کل دوران شیردهیم از اول تا اخر اومد جلو چشمم و بعدش

 

هم ازاون سیب بهت دادم و خوردی و کلی دعا خوندیم تا برات راحت بگذره.

شب اول یک ساعت نصف شب بیدار بودی ،بیقراری نکردی اما خوابت هم نمیبرد، شب دوم ناگهانی تو خواب حمله کردیو پاتک زدی و در واقع اخرین شیرت رو اون موقع خوردی،اون شیررو که خوردی دلم من بیشتر اروم گرفت چون خیلی غصه داشتمو تمام روزم با بغض میگشت،کم کم بهتر شدی و تا الان که کمتر از یک ماه میگذره دیگه گه گاه اگه سراغشو بگیری،یادم رفت بگم که من به سینه ام صبرزرد مالیدم و تو هم خیلی بدت اومدو هی میگفتی ای دی(جی جی) اه اهنیشخندقلب

پسندها (2)

نظرات (3)

مامان راضیه
18 شهریور 95 19:04
وای عزیزم انشالا این مرحله هم به سلامتی طی میشه...واسه خود مادر سخت تر از بچه است..تا امروز از شیره جانت بهش خوراندی زین پس انشاالله حلال ترین و پاک ترین نصیبش بشه...از طرف من ببوسش محکم
یک مامان
پاسخ
ممنونم عزیزم البته الان خیلی وقته که گذشته از این مرحلهخداروشکر با همه سختی هاش اینم گذشت
مامام منتظر
10 مهر 95 15:11
عزيزم😍😘❤️ چقدر كم پيدايي ماماني
رایحه
25 مهر 95 20:51
سلاممممممم خدای من چه خبر خوبی نی نیت مبارک البته با دوسال و نیم تاخیر
یک مامان
پاسخ
سلامت باشی گلم انقدر هم حافظه من قوی هست که هرچی فکر میکنم نمیتونم به خاطر بیارمت