پسر طلای منپسر طلای من، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 13 روز سن داره
مامانیمامانی، تا این لحظه: 41 سال و 1 ماه و 16 روز سن داره
باباییبابایی، تا این لحظه: 42 سال و 2 ماه و 18 روز سن داره

زندگی نوشت های یک مامان

روزهای در حال گذر

1394/12/8 14:49
نویسنده : یک مامان
316 بازدید
اشتراک گذاری

امروز دقیقا 14 ماهت پر میشه گلپسر من.دوستت دارم تا بینهایت.مدتیه میخوام بیام و بنویسم اما دائم فراموش میکنم.درست 6 روز مونده به مراسم عموجون تو مریض شدی و تب کردی.اونم چه تبی.چه روزهای سختی به همگی مون گذشت 4 روز تمام تب داشتی تا بالاخره تو روز پنجم تبت قطع شد.خداروشکر که روز مراسم حالت خوب بود و من تا حدی خیالم راحت بود.

بعد این تب اوضاع غذا خوردنت تغییر کرد تو اون 4 روز که لب به غذا نزدی و فقط شیر خوردی الانم کم و بیش غذا میخوری.اشکال نداره این روزا هم میگذرن و بالاخره تو خودت غذا میخوری و من دیگه دغدغه اینا رو ندارم و به جاش دغدغه های جدید خواهم داشتزیبا

همچنان منتظر دندون هشتم و راه افتادنت هستم پسر قند عسل منبغل

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

رزماری
10 اسفند 94 9:15
سلام صبا جان .وای که چقدر فرصت هامون کمه شده با این فسقلی ها .خیلی وقته سر نزدم. ماشاالله به جونش ان شاالله که بلا دور باشه ازین کوچولوهای نانازی . هزار الله اکبر دندون هشتم ؟پسر من تازه 2 تا دندون درآورده ولی راه میره برا خودش
یک مامان
پاسخ
سلام رزی جون خوبی؟ به خدا یه وتایی یادم میره اینجام هست.فقط سرم تو تلگرامه.اره وقتشه برا دندون دیگه اما راه نمیره پسر من دیر شده به گمونم
صدف
25 اسفند 94 17:28
سلام عزیزم . خوبی؟؟؟ خداروشکر که دغدغه شیرین بزرگ کردن گل پسرو داری که فرصت نوشتن اینجارو نداری. ایشالا که مریضی همیشه ازش دور باشه و به زودی راه بیفته گل پسری خوشگل.
یک مامان
پاسخ
فدات صدف عزیزم.ممنون که هنوزم هستی کلی قند تو دلم اب میشه وقتی میبینم با وجود کمرنگی هام دوستای نازنینی هنوزم به یادم هستن.ببخش انقدر دیر جواب دادم بس تو تل.گرامم اینجا کمتر میام
مامان منتظر
23 فروردین 95 16:18
ایشالا همیشه سالم باشه گل پسرت و زودتر راه بیفته
یک مامان
پاسخ
ممنون از محبت تون.انشاله شما هم به خواسته های دلتون برسید